سلام به دوستان عزیزم مهراساوایدا .خیلی دوستتون دارم .تاهمیشه پیشتون هستم.
امروز که از خواب پا شدم بهدوستم زنگ زدم
بازهم مشق و حساب وهندسه
بازهم صدشوق خواندن دردلم
ریشه ی علم نشاندن دردلم
باز هــم آقـا معلــم درکلاس
میزند گل خنده ای ازجنس یاس
آه ای پیغمـبر دل هـای ما
آب پاک و روشن گِل های ما
ای به لب های تو نون والقلم
ای معلم معـدن جود و کرم
ازشـکوه علم تـو دل، جاودان
طفل دل ازشوق تو آمدبه جان
باغبان باغ علمی و کلام
بی تعارف ای معلم صدسلام
ناخدای کشتی علم وشعور
ای چراغ روشن ای دریای نور
میدهی توجان به جسم چون کویر
با کــلام روشنت آقــامــدیـر
بوسه های عشق مابردست توست
هستی ماازشکوه هست توست
می دهـدبابای خـــوب مدرسه
شاخه شاخه گل به ما یک دو وسه
ای همیشه مهربان باباسلام
صدتشکر ای صمیمی بامرام
آسمان علم امشب روشن است
وقت رزم علم با اهریمن است
پس لباس علم را برتن کنید
باغ ایران را گل وگلشن کنید
شاعر : مهدی کرمی
مدرسه
کاش
شکوفاشودآن باغچه
تا که بخندد گل آن طاقچه
می شودازچشمه آن چاهآب
آب بپاشم به رخ ماه تاب
کاش دوباره بروم مدرسه
باز کنم فارسی وهند سه
مدرسهام پشت همین راه بود
مدرسهام خاکی وگل کاه بود
مدرسه ام گرچه کمی خاک بود
لیک پرازچشم ودل پاک بود
مدرسه ام باغ گل بچگی است
رفتهوایندلهمهدرخستگیاست
قامت افراشته اش پیر بود
گویی از این غلغله ها سیر بود
کاش دو باره من وآن دوستان
جمع شویم دور گل بوستان
کاش من و نیمکت چوبی ام
مدرسه و چشم و دلخونی ام
قد کم ودست کثیفم چه شد
شنبه وآن دست لطیفم چه شد
چوب معلم که به دستم رسید
مهرپدر بود که بر سر کشید
کاش بگوید که دوبارهبخوان
تا که بخوانم حسنک را روان
یا که بخوانم همگی این کلام
وه چه سری وه چهدمیراتمام
دوست دوران خیالم چه شد
آن که سبب شد به کمالم چه شد
شاعر : علی مرادیان